آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

دلم برای تو تنگ شده است...



دلم برای تو تنگ شده است.

اما نمی دانم چه کار کنم

آرام می‌گریم،

حال آدمی را دارم

که می خواهد به همسرِ مُرده‌اش تلفن کند،

اما نمی‌کند.

چرا که به خوبی می‌داند

در بهشت، گوشی ها را بر‌نمی‌دارند...




نظرات 4 + ارسال نظر
فروردین دوشنبه 19 اسفند 1392 ساعت 10:42 ب.ظ http://ashteroh.mihanblog.com

متفاوت بود

نه تو وبلاگ من!
ممنون که به کلبه ی من سر زدید!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 29 اسفند 1392 ساعت 10:02 ب.ظ

سلام به مینای عزیز
سال نو مبارک
شرمنده که دیر به دیر میایم و سرمیزنیم
مام دلمون تنگ شده واست و برای متنات برای بلاگت
ولی همونطور و به همون دلیلی که خودت گفتی نمیتونیم زود به زود بیایم ممنون که میفهمی و درک میکنی
ایشالا سال پیش رو یکی از بهترین سالای عمرت باشه
راسی این طوری که اولش صدامون کردی رو خیییلی دوس داریم

قربون خانوم گلا
انشاله که امسال برای شما سال پر ثمری باشه
منتظر خبرای خوبتون هستم
همیشه سلامت و سرزنده باشید

فروردین یکشنبه 3 فروردین 1393 ساعت 02:26 ق.ظ http://ashteroh.mihanblog.com

بله از نظر ِمفهومی نه! متفاوت نیست انگار

منظورم تعبیراتش بود بیشتر

نوروز ِنو مبارک!


نوروز شما هم مبارک!

آرشید شنبه 9 فروردین 1393 ساعت 10:29 ق.ظ http://sheed.blog.ir/

دلتنگی ام را ...
کنار مزار تو ...
در این گلدان کوچک کاشته ام ...
و آبیاریش خواهم کرد ... با شیرین قطره های اشک ...
که از چشمه ی قلبم میجوشند .
میدانم که روزی این دانه ...
از تمام این حجم خاکی خواهد گذشت
و از دیگر سوی زمین
آسمان را لمس خواهد کرد
درست مثل شاخسارش
که بر عرش خواهد سائید .

میدانم
روزی زمین و آسمان
دلتنگی ام را لمس خواهند کرد
با تمام وجود .

سلام و سپاس ...
از نگاره های زیبایتان .

واقعا لذت بردم...
کاش من هم میتونستم مثل شما بنویسم...
بی نهایت ممنون آرشید بزرگوار!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد