آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

...

تمام مسیر امشب رو تو جاده تا خونه اروم گریه کردم... راست میگن که شب پرده پوش راز های آدمه... امروز یه حال عجیبی بودم، دلم واسه خودم سوخت و فهمیدم تا حالام بیخود سعی کردم خودمو گول بزنم... 

دلم تنگ شد... دلم گرفت... دلم شکست... چرا سرنوشتم این شد... 

بعضی لحظه ها نبودنش اوج میگیره... دلم پر غصه میشه و بغض می کنم...



هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم