آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

نوشتن بهترین روانپزشک است

بهترین خدا در بین تمام خدایان

نوشتن مرگ را می تاراند، ترکت نمی کند

و نوشتن می خندد

بر خودش

بر رنج

آخرین توقع است

آخرین تفسیر

نوشتن تمام این هاست...


خدا میدونه که چقدر محتاج بودنم به نوشتن... حتی اگر کسی نیاد و نخونه... سر قولم نموندم... سر رسیدم چند هفته است که سفیده سفیده... و یه رنج دیگه به باقی دردهام اضافه میشه...

نیومدم که دوباره بنویسم خسته ام... اومدم که خودمو سبک کنم... از همه ی اون فشاری که دارم تحمل میکنم...

امروز بعد یه اتفاق کوچولو که نمیدونم چطوری یهو گریه مو دراورد... از خدا یه چیز خواستم... نفرین نکردم... نخواستم که همون حالی رو که من دارم تجربه کنه... دلم نمیخواست و نمیخواسته که از کسی انتقام بگیرم... مخصوصا از اونایی که دوسشون دارم... دعا کردم نباشم... ... اونموقع شاید بفهمن هر کسی نمیتونه اینقد تحمل کنه... شاید اونموقع دلشون بخواد که منی باشم که ته همه ی برخوردا بازم بمونم.

امشب بدجوری دلم برای خودم میسوزه... خدایا امشب بگذره!

نظرات 1 + ارسال نظر
حامد یکشنبه 15 تیر 1393 ساعت 04:39 ب.ظ http://www.hamedh.com

نفرین همیشه نتیجه ی عکس داره. حداقل واسه من که اینطوری بوده و به خودم برگشته.

بد کسی را نخواستم... هر چی بود برای خودم بود... اما امیدوارم خدا چیزی رو به خودم برنگردونه... امیدوارم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد