آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

کیمیا

حرفی برای گفتن؛

گوشی برای شنیدن؛

و دلی برای سپردن.... 

چقدر کیمیاست این استعاره های ناآشنا؛ غریبه؛ کمیاب!.... 

ای کاش فقط اندیشه ای می بود در چرایی کمبود های این زمانه...



نظرات 2 + ارسال نظر
کاپتان جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 12:34 ق.ظ

سلام رفیق. خوبی؟
خوشم میاد به روز نمی کنی
به روز نمی کنی
به روز نمی کنی
ولی وقتی به روز می کنی در حد المپیک 2012 به روز می کنی...
.
اگه بخوای به این واژه های منقرض شده فکر کنی که پیر میشی تو این روزگار...
خلاصه شادتر باش و شادتر بنویس.
تو این روزها و شب های قشنگ دعام کن.
یاعلی.

من هر روز پیر تر میشم...
خسته ام!

رستا جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 01:06 ب.ظ

به یاد این شعر زیبای قیصر انداختی منو:

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند
حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟

اینقدر شعر کامله که حرفی برای گفتن ندارم.
مرسی عزیز!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد