آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

آنچه بر من گذشت...

بغض هایم را نگه میدارم ... گاهی اوقات سبک نشوم، سنگین ترم!

یه شروع تازه ...

پیش از این وبلاگ؛ دو تا وبلاگ دیگه هم داشتم که اولی به دلیل نا معلومی ساخته شد و به دلیل نامعلومی هم بهش سر نزدم تا کلا بلاگفا حذفش کرد!!! 

دومی را وقتی ساختم که داشتم خفه می شدم از حرف نزدن  من عادت به نوشتن دارم و بیشتر حرف هامو هم می نویسم برای کاغذهای بی زبونی که چاره ی جز تحمل من ندارند(!) تا بلکه یه روزی توسط کسی یا کسانی خونده بشن! 

اما اون روزا حتی نمی خواستم حرفامو روی کاغذ هم بنویسم دیگه دوست نداشتم اینطوری ادامه بدم. دلم می خواست کسی اونا رو بخونه... مستاصل شده بودم... از نوشتن برای اینده ی نامعلوم خسته بودم! 

اما وقتی نتونی به کسی بگی که بیاد و حرفات رو بخونه انگار که هیچی عوض نشده! 

تو اون وبلاگ هر چی تو دلم بود را می نوشتم؛ اما هیچ کس اونا رو نمی خوند! 

تصمیم گرفتم فضایی داشته باشم که بتونم به همه معرفیش کنم؛ هرچند مجبور باشم خودمو سانسور کنم. 

به نظرم راه دیگه ای نبود! 

من اخلاق بد زیاد دارم؛ یکی از بدترین هاش اینه که نمی تونم منظورم را مستقیم بگم؛ حرف های من یا با سکوت معنی میشن یا با کنایه و شعر! 

در هر حال؛ این یه شروع تازه است...

نظرات 2 + ارسال نظر
کاپتان جمعه 16 تیر 1391 ساعت 09:22 ب.ظ

سلام بر رفیق وبلاگ نویس من.
اولا که من یکی از تو جز خوبی سراغ ندارم؛
(البته اگه بهم نمیگی تو هم تو دنیای مجازی مهربونتر از دنیای واقعی شدی!!!)
ثانیا شروع دوباره به هر دلیل و بهانه ای خوبه؛
پس شروع دوباره ات هزار هزار بار مبارک!
منتظر آپ های بعدی ات هستم.
یا علی...

بازم سلام
تو خودت خیلی خوبی که نمیتونی بدی های دیگران را ببینی گلم!
مرسی که بهم سر زدی
شاد باشی رفیق!

رستا شنبه 17 تیر 1391 ساعت 04:08 ب.ظ

شروع تازه مبارک

مرسی رستا جان!
با اجازه وبلاگت را هم لینک کردم!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد